داستان هایی درباره حیوانات ۱۴ - یکی بود، یکی نبود شاهین

بلاگ رادیو کودک

این وب لاگ بازتاب دهنده اطلاعات سایت رادیوکودک در زمینه کودک است.

داستان هایی درباره حیوانات ۱۴ - یکی بود، یکی نبود شاهین

جناب شاهین گرسنه بود. از آن دورها مواظب یک دسته کبوتر بود؛ اما جلو نمی‌رفت و حمله نمی‌کرد.

فقط از آن بالاترها آن‌ها را نگاه می‌کرد.

چون که شاهین‌ها از آن بالاها حمله می‌کنند.

جناب شاهین بالا و بالاتر رفت.

درست بالای سر کبوترها رفت.

از آن بالا یکی از آن‌ها را نشانه گرفت.

چونکه شاهین‌ها پرنده‌های کوچک‏تر را شکار می‌کنند. جناب شاهین، بال‌هایش را بست و از آن بالا، مستقیم به طرف کبوتر شیرجه رفت.

چونکه شاهین‌ها موقع حمله، بال‌هایشان را می‌بندند. نزدیک کبوتر که رسید، بال‌هایش را باز کرد و یک دفعه ایستاد. پاهایش را زد به کبوتر و او را بی‌هوش کرد.

خواست تا با پنجه‌هایش او را بگیرد، اما دوستان کبوتر به کمکش آمدند. چونکه اگر نمی‌آمدند، جناب شاهین او را می‌برد توی لانه‌اش. اول پرهایش را می‌کند و دوم هام هامش می‌کرد.

داستان کوتاه کودکانه

خلاصه داستان کوتاه کودکانه

خلاصه داستان کودکانه

داستان های کودکانه



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ÈэÓȝåÇ: داستان کوتاهداستان کوتاه کودکانهخلاصه داستان کودکانهداستان صوتی کودکانهداستان کودکانه صوتیکتاب داستان کودکانهداستان کوتاه برای ابتداییداستان خیلی کوتاه کودکانه
äæÔÊå ÔÏå ÏÑ  شنبه 6 مهر 1398ÓÇÚÊ 15:53  ÊæÓØ رادیوکودک